نقدی بر «پیرپسر» به بهانه پایان اکران ؛
دیوها به یکباره ساخته و نابود نمی شوند
5 دقیقه مطالعه
سینمای ایران

اکران عمومی فیلم سینمایی پیر پسر به کارگردانی اکتای براهنی پایان یافت و این اثر شاید تبلور این جمله باشد که دیوها به یکباره ساخته و نابود نمی شوند.
به گزارش ایرنا، فیلم پیرپسر به کارگردانی اکتای براهنی به اکران عمومی خود پایان داد و استقبال خوبی از این اثر اجتماعی شد.
«مردی که قانون نداشته باشه همیشه پسره» این دیالوگ را غلام باستانی میگوید؛ کسی که در تمام طول فیلم، همه تلاشش را میکند تا مرد بماند و به خودتخریبترین شکل ممکن هویتش را از بین میبرد. غلام باستانی که خودش هم مانند نام و زندگیاش بوی کهنگی گرفته برای حفظ مردانگی به هر ریسمانی چنگ میزند: به زور پول با زنان همبستر میشود، با تخریب و تحقیر پسرانش میکوشد تا پدرِ مقتدر و یگانه مرد خانه باقی بماند، میان همپیالههایش رجز میخواند و لاف میزند، برای مردم شاخوشانه میکشد و... اما هیچکدام اینها عقدههای درون و میلش به مردی را ارضا نمیکند.
در نهایت غلام تصور میکند با به دست آوردن دل زنی جوان و زیبا، به زعم خودش شیک و آدم حسابی، میتواند ضمن حفظ مردانگیاش، خانواده و احترام از دست رفتهاش را هم احیا کند و قهرمان پسرهایش بشود.
رعنا با بازی لیلا حاتمی آن زن جوان و دستنیافتنیست؛ غلام میخواهد این عفریته چموش را رام کند! نکته مستتر در پس این رفتار غلام آن است که او به همخوابگی با رعنا هم ارضا نمیشود، عشق و توجه زن را میخواهد. توجه و محبت حلقه گمشده زندگی غلام و پسرانش است. اما داستان آنجا ابزورد میشود که رعنا علاوه بر پس زدنِ تنِ مرد، دلش را هم به پسر بزرگ مرد -علی- میبازد. غلام حالا مورد حمله قرار گرفته و آخرین برگ برنده مردانگیاش که علی بوده را هم دارد از دست میدهد. علی با بازی حامد بهداد یک انسانِ خوب در جهان سیاه و خاکستریهاست. دیوارهای اتاقش را با شمایلهای مسیح پر کرده و خودش بسان مسیح در میانه تاریکی نشسته و از دشمنانش میخواهد که سیلی دوم را محکمتر بر صورتش بزنند. مسیح را به مادرش میشناسند و علی را هم به مادری معلم و آدم حسابی که از سر غلام زیاد بوده و حالا هم، با خانه مصادرهای زن مرحومش، پسرانش را به مبارزه میطلبد.
رضا، پسر کوچکتر، با بازی محمد ولیزادگان، پسر زنی که غلام عاشقش بوده، شبیهترین به جوانی غلام است. انگار که اکتای براهنی، رضا را جلوی چشممان گذاشته تا نشان دهد انسان چگونه به ابلیس بدل میشود و غلام در طول داستان، اصرار دارد که مسیر ابلیس شدنش را انکار کند، مداوم رضا را حرامزادهای میخواند که پدرش دیگریست. آنجایی که رضا میگوید: ((کسی که باباش دوستش نداشته باشه، هیشکی دوسش نداره)) ریشه هزاران عقده و رنج غلام بر ببیننده آشکار میشود؛ شاید اگر پدرِ غلام دوستش داشت، شاید اگر پول کافی داشت و در اعتیاد غرق نمیشد، شاید اگر بواسطه توهم و تردید عشقش را از خودش نمیگرفت و...
دیوها نه یکباره ساخته میشوند و نه یکباره نابود، و براهنی این را به خوبی نشانمان میدهد. در مجموعه داستانهای هریپاتر، لرد ولدمورت که لرد سیاهیست و تجسم شیطان بر زمین، روحش را هفت پاره میکند و در هفت چیز به امانت میگذارد؛ هفت جانپیچ. تا آن هفت جانپیچ از میان نروند، لرد ولدمورت هرگز نمیمیرد. ششمین جانپیج شبیهترین و نزدیکترین به خودش است؛ یک مار که همیشه همراهش است به نام نجینی. هفتمین جانپیج دقیقا نقطه مقابل ابلیس است؛ هری پاتری که چنان مسیح آمده که جهان را از شر ابلیس دور نگه دارد. غلام باستانی هم به یکباره نمیمیرد. مانند همه شیاطین دیگر هفت جان دارد. وقتی عشقش که مادر رضا باشد زیر دست و پایش جان میدهد، روزی که رعنا رضایت به همبستری با او نمیدهد و مردانگیاش را درخور خودش نمیداند، وقتی پسر محبوبش علی عاشق رعنا میشود، وقتی رعنا هم میگوید عاشق علی شده و غلام او را میکشد، چهار جان از هفت جان دیو کم میشود.
حالا ابلیس به تکاپو میافتد تا زندگی و مردانگیاش را نجات دهد، اصلا انگار در مغز این دیو، مردانگی همان زندگیست! تریاک و الکل را که از اطرافش جمع میکنند و تهمانده احترامش از میان میرود و پسرانش، علنی، رو در رویش میایستند و برایش آرزوی مرگ میکنند، پنجمین جان ابلیس هم از تنش درمیرود. حالا غلام خودتخریبی را آغاز میکند. پیش آز آنکه ضربه به تنش وارد شود و در ظاهر جان بدهد، او خودش را کشته است: وقتی تنِ سنگینش را بر تن پسر جوانش رضا میاندازد و او را با توهم حرامزادگی میکشد، ششمین جان ابلیس میمیرد.
رضا همان جوانی غلام است، آخرین یادگار روزهای خوش غلام که سالهاست جان کنده و جان داده، مردهای بوده در لباس یک زنده و اکنون مرگ را تمام و کمال دربرگرفته است. چاقو بر جسم غلام زودتر از هفتمین جانش وارد میشود. هفتمین و بزرگترین جانِ او علیست؛ علی پسر عزیزش، پسری که یقین دارد از تخموترکه اوست و مادرش آدم حسابی بوده و فقط یک پسر میتواند نسلِ مردانگی یک مرد را زنده نگه دارد؛ اما تمام تلاش غلام برای حفظ مردانگیاش، مانند تمام سالهای زندگیاش، بیهوده بوده است. او اولین ضربه را به پسر محبوبش وارد کرده و حالا در کنار برادر مرده و تن بیجان پدر، نسل باستانی نیز اخته و منقرض خواهد شد.
فیلم «پیر پسر» به کارگردانی «اکتای براهنی» و تهیه کنندگی «بابک حمیدیان» و «حنیف سروری» است. در خلاصه داستان آمده است: این فیلم قصه مردی را روایت میکند که همه چیز را تنها برای خود میخواهد.
این فیلم با حضور بازیگرانی همچون حسن پورشیرازی، لیلا حاتمی، حامد بهداد، محمد ولیزادگان، محمدرضا داوودنژاد، بابک حمیدیان، فهیمه رحیمنیا، رضا رویگری و ... ساخته شده است.