عوارض سنگین مطالبه‌گری فرهنگی!

3 دقیقه مطالعه
سینمای ایران، یادداشت ها
عوارض سنگین مطالبه‌گری فرهنگی!
جبار آذین خدا را شکر که همه چیز در این مملکت و حوزه‌های هنری و فرهنگی و سینما و صدا و سیما گل و بلبل است و همگی در کمال رفاه و آسایش و امنیت به کار و زندگی مشغولند و هیچ مشکل و معضل و بحرانی در کشور وجود ندارد و همگی خوش و خرّمند و همه چی آرومه و هماهنگ و شاد و خوشحال هستیم.چرا که اگر جز این بود، صدای انتقاد و اعتراض از کسی بلند می‌شد و مطالبه‌گر خواسته‌ها و نیازهای خود بود. نمونه شاخص این آرامی و آرامش را می‌توان در سینما و سیما و دیگر عرصه‌های هنری و فرهنگی دید؛ اکثر هنرمندان کاربلد و درجه یک و مردمی، چند سال است که در نهایت آسودگی با فقر و گرفتاری و بیکاری زندگی می‌کنند و اعتراضی هم ندارند، نامدیران اشتباهی هنری با خیال راحت به کارهای سیاسی و تجاری خود می‌رسند، مراسم برپا می‌کنند و سفرهای داخلی و خارجی می‌روند و خوش و سرحال‌ هستند، بی‌هنران و مبتذل‌‌سازان و مافیا همچنان در بخش‌های تولید و اکران سینما و تلویزیون، به کسب و کار مشغولند، تلویزیون با دنده خلاص در جاده هدر دادن بیت‌المال چون همیشه برنامه‌ها و سریال‌های بی‌ربط و بی‌مسما می‌سازد، صنوف سینمایی مانند مورد اخیر کشمکش کانون کارگردانها و تهیه‌کننده‌ها و پخش‌کننده‌ها و مدیران سینما همچنان با شدت و وحدت بر طبل تفرقه می‌کوبند، مردم هم که دیگر به فقر و گرانی و بی‌عدالتی و ستم‌های طبقاتی عادت کرده‌اند و سرشان به کار خود گرم است و... این همه آرامش و رفاه و سعادت و خوشبختی را ملت ایران و اهالی هنر و قلم آن‌ها، مدیون سیاست‌ها و اهداف کلان و اجرایی مسئولان و مدیران دولتی و نهادی و حکومتی و صندلی نشین‌های هنری و فرهنگی است.بنابر این دیگر چیزی برای انتقاد و کاری برای اعتراض وجود ندارد. دوستی چندی قبل در پای یکی از یادداشت‌های تند انتقادی من نوشته بود: بزرگوار، مطالبه‌گری، عوارض سنگین دارد، بیکاری و خانه‌نشینی هنرمندان و بعضی منقدان و بسته شدن در فعالیت‌ها روی آن‌ها از کمترین عوارض مطالبه‌گری و دادخواهی است! برای او نوشتم و برای شما هم می‌نویسم: عزیزان! انتقاد از نادرستی‌ها و ناراستی‌ها و بی‌عدالتی‌ها و بیکاری‌ها و انباشته شدن ثروت در دست یک اقلیت و فقر روزافزون اکثریت و اعتراض به بیکاری و تفرقه و نامدیریتی‌ها و رواج ابتذال در مناسبات و تولیدات فرهنگی و هنری، گناه و جرم و خطاهای نامسئولان و نامدیران، خلاف قانون و شرع و عرف است؟ اگر نیست چرا باید تاوان و غرامت و عوارض سنگین داشته باشد؟! چرا مردم و اهالی قلم به دلیل ترس و نگرانی و نداشتن امنیت شغلی، نتوانند از حقوق پایمال شده خود سخن بگویند؟ آیا در این مملکت کس یا کسانی هستند که این صداها را بشنوند و به یاری ملت و هنرمندان بیایند یا باید همگان بسوزند و بسازند تا شاید روزی فرجی شود؟! مردم و هنرمندان با تمام مشکلات و نداری‌ها و آزارها همیشه پرچمدار وطن و کشور بوده‌اند، چرا در آن زمان‌ها و لحظه‌ها عزیز و دوست‌ داشتنی و محترم‌اند، اما در مواقع دیگر کسی به یادشان نیست؟ انتقاد و اعتراض و مطالبه‌گری حق مردم و اهالی هنر و قلم است و اگر نامسئولان در این مورد بی‌اعتنا هستند و سکوت می‌کنند، ولی خود آن‌ها نباید سکوت کنند. مردم و هنرمندان، چیزی جز حق نمی‌خواهند و نمی‌گویند و نباید کوتاه بیایند و باید برای تعالی خود و کشور همت نمایند.