من و عباس آقا و اوس محمود بنا و سینمای کلنگی
4 دقیقه مطالعه
سینمای ایران، یادداشت ها

جبار آذین
قرعه به نام عباس آقا متولی منصوب هیات امنای محل افتاده تا او به مدت چهار سال، عهده دار تولیت ارشاد باشد.
خدا بانیان و پیشینیان و سازندگان دوران نخستین سینما را که با ساختن سینما و وقف آن به سینماگران وملت، روح اموات خود را شاد کردند، بیامرزد و یاد و نامشان جاودان.
از آن زمان تا زمان ارشاد داری عباس آقا، بیش از یک قرن می گذرد و طی گذر زمان و تغییرات عجیب و غریب فراوان، سینمای وقفی ایران از همه نظر از زیربنا گرفته تا ساختار و ستونها و درها و پنجره های آن مستعمل شده و دست به هر گوشه آن بزنید، گوشه دیگر همراه دادها و بیدادها فرو می ریزد.
در سالهای مختلف، متولیان منتصب هیات امنای محلی و دولتی ، درحد سفارش، نیاز و توانایی و امکانات و هزینههای اختصاصی جهت اداره سینما، کوشیدند با ترمیم و تعمیر خرابی های سینما که دست بر قضا عمده خرابی ها به دلیل ندانم کاری ها و اشتباهها و بی خیالیها و منافعگراییهای برخی از همین متولیان صورت گرفته است، سینما را از فروپاشی نجات دهند، اما واقعیت اینکه، گرچه نسلهای زنده و پویای سینماگر وارد سینما شده و هنوز هم کم وبیش میآیند و میروند، ولی سینما دیگر قابل تعمیر و ترمیم نیم بند نیست و نیاز به بازسازی اساسی دارد.
این همان نکته بنیادین است که سالها بر صحت آن پای میفشاریم.
چند ماهی است که عباس آقا، مات و متحیر و اینکه با این همه خرابی و ویرانی چه می تواند بکند، روی صندلی نشسته و به سینمای کج و کوله نگاه میکند و نمیداند برای اصلاح و بازسازی سینما چه کند.
همانطور که مشغول تماشای جمال او و کمال سینما بودم، دیدم کسی با دیدن عباس آقا و چهره مغموم او به سویش می رود، دقت که کردم او را شناختم. اوس محمود، بنای باتجربه محل بود. او سلامی داد و جوابی گرفت و کنار عباس آقا روی پاره سنگی نشست و چند دقیقه بعد سنگ صبور حرفهای عباس آقا شد.
بعد از پایان حرفهای متولی جدید ارشاد، اوس محمود با مهر و محبت و در حالی که پس سرش را می خاراند ، گفت : عزیزجان راستیتش کار این سینما با این وضع و شکل و شمایل و مستاجرهایی که سالها به خصوص سالیان اخیر در سینما ساکن شده و کم کم احساس مالکیت سینما به آنها دست داده و با کارها و نقاشیهای کودکانه در و دیوار سینما را خط خطی و نقاشی کردهاند و هنوز هم گمان می کنند، سینما ارثیه پدرشان است و حاضر نیستند از آنجا خارج شوند، مگر اینکه شما خیلی جدی و برای شروع کار رسیدگی به سینما آنها را از داخل پستو و انبار سینما اخراج کنید، با تعمیر و ترمیم، روبراه نمی شود.
این سینما دیگر کلنگی شده و لازم است که کوبیده و از نو ساخته شود، ولی این کار سخت است و پر هزینه و آنها که سالها از کیسه سینما خورده و آب را گل آلود کردهاند، مقاومت خواهند کرد، با این حال، اگر واقعا دوست دارید سینما درست شود، اول باید مستاجرهای خود مالک پندار انحصارطلب را از آن خارج کنید و بعد به کمک اهالی دلسوز و کاربلد، دست کم سینما را برای کار و سکونت بسازید تا بعدها اگر عمری بود و از ما بهتران اجازه دادند، سینمای کلنگی کوبیده شده و به جای آن یک سینمای شیک و تر و تمیز امروزی و مردمی ساخته شود.
بنابر این بیخود و بیجهت اینجا ننشینید و زانوی غم بغل نکنید، بلند شوید و همت کنید و کار را با جاروب کردن سینما از اضافات و فضولات آغاز کنید و سپس در حد مقدورات خود مانع فروریزی بیشتر سینما شوید!
عباس آقا یک نگاه عمیق به اوس محمود کرد، لبخندکی زد، پاشنه ها را ور کشید و آستین ها را بالا زد.
حالا برای چه، خدا عالم است!