از تودهایها تا سلبریتیهای ناآگاه؛ قربانی کردن فرهنگ ملی
سکانس اول / بانیفیلم: این روزها که علاوه بر انبوهی از مشکلات لاینحل، عذاب هوای آلوده هم بر سر هموطنانمان آوار شده، شاهد کلید خوردن دوباره پروژه تهاجم و هجوم به باورهای ملی و فرهنگی ایران هستیم.
5 دقیقه مطالعه
تلویزیون

در شرایط درهم و برهم فعلی که باید توان جامعه برای مقابله با کاستیها تقویت شود، میبینیم عدهای با هدف تخریب همگرایی جامعه، فرهنگ ایرانزمین و نمادهای ملی مملکتمان را آماج هجوم ناآگاهانه (؟!) قرار داده و شمایلهای ملی کشور را بازیچه طنزهای توهینآمیز و تمسخرآمیز کردهاند.
این هجوم به باورهای ملی به دست کسانی صورت میگیرد که آگاه یا ناآگاه، تیشه به دست گرفته و به جان هویت ملی ایران افتادهاند.
با اینکه توسل به شیوههای تخریبی در قالب شبیخونها با ابزار طعن و استهزاء، نه به پاسارگاد و تختجمشید و پرسپولیس گزندی میرساند و نه نمادهای ملی میهنی را دچار آسیب میکنداما باید در برابر هر گونه اهانت و اساعه ادبی ایستاد
ایران، هزاران سال با تکیه به داشتههای فرهنگی و گنجینههای ملی و به پشتوانه مردم میهنپرستاش، ایران مانده است.
توهینهای عدهای، که نه شأن هنری دارند و نه مرتبهای فرهنگی، کمترین خللی در بنیان میهنمان ایجاد نمیکند اما ضرورتها ایجاب میکند برای توقف این روند تخریبی و مقابله با این رفتارهای سخیفانه، باید با جدیت از حرمت نمادهای ملی و فرهنگی نگاهبانی کرد.
حرمتشکنان باید بفهمند که نمیشود بدون تاوان دادن، با شمایلهای ملی و نمادهای هویتی یک ملت شوخی و مسخره کرد.
این روند، نه یک شوخی زودگذر، که زمینهیاز پیاده شدن نقشه تخریب آیینها، نمادها و هویت ملی مردم مملکت ایران است. این نقشه ایرانستیزانه،ادامه خطیست که از دهه چهل و توسط تودهایها کلید خورد.
نقشه مخرّب به زوال کشاندن تاریخ ملی ایران و کم جلوه دادن آیینهای ملی، نخستین بار توسط برخی از اعضای حزب توده که اساساً خائن به ایران بودند، کلید خورد،
در طی سالیان اخیر، اجرای این نقشه براساس یک برنامه حساب شده، به وسیله افرادی -ناآگاه- ادامه یافته است.
تاسفبار است که شیوههای مقابله با فرهنگ ملی ایران گاه با استهزاء حکیم فردوسی شاعر بزرگ توس، توسط شخصی پیاده میشد که هویت اجتماعیاش صرفاً در سایه شوخیهای جنسی شکل گرفته بود! یا گاهی توهینهای نظاممند با تمسخر و تشبیه نام کمبوجیه پادشاه هخامنشی، در برنامهای لوده و بازاری ادامه مییافت.
دهها نمونه از این رفتارهای توهینآمیز را میتوان نام برد که همگیشان اثبات بیهویتی جماعتی ناآگاه و فرصتطلب است که نمیدانند نمیشود با شمایلهای فرهنگی و نمادهای ملی سرزمینی مقدس به زشتی و بدکلامی برخورد کرد.
در حافظه این جماعت بیهویت و بیهنر که غالبشان در سایه حمایتهای معنادار به «آلاف و الوفی» رسیدهاند، ذرهای آگاهی از تاریخ این مملکت نیست. دامنه ناآگاهی این بیخبران، تا جاییست که نمیدانند ایران توانسته با تکیه بر فرهنگ غنیاش، از آسیب اسکندرها، مغولها و… صدها مهاجم غارتگر دیگر جان به سلامت ببرد.
تاریخ پرفراز و نشیب ایران، پر از خیانتهای نهان و آشکاری عدهای بیوطن است که با سرسپردگی به بیگانگان، کمر به قتل هویت این سرزمین بسته بودند.
در میان این خیانتکاران، بدنامانی بودند که در صف نخست قرار داستند. طرفداران تفکر چپ از آن جملهاند. خیانتهای آشکار احزاب سیاسی چپ مانند حزب توده و طرفدارانشان به ایران، نیاز به یادآوری ندارد، چرا که با تورقی در تاریخ میبینیم که چه قضاوت بیرحمانهای در باره زیست خائنانه این خودباختگان شده است.
تاثرآورترین بخش ماجرا، استمرار همچنان این تفکر تخریبی در روزهای اخیر است؛ با وجود آشکار بودن خیانت طرفداران این نوع از تفکر، باز شاهدیم که این جماعت فریب، فرصتطلبانه به دنبال موقعیتهایی برای ابراز وجود هستند!
میدانیم که نباید برنامههای مضحک را جدی گرفت؛ برنامههایی لوده که با شلتاق اندازی چند بازیگر طنز همراه است ولی به نظر میرسد سکوت در برابر این طرز تفکر، باعث جسارت بیشتری در اهانت به فرهنگ ملی ایران میشود.
ما موظفیم که به این جماعت لوده و فرصتطلب، هشدار بدهیم که نباید با بیاحترامی به حریمهای مقدس وارد شوند.
آنچه وظیفه ایستادن در مقابل این لودگیها را حساستر میکند، وجود اراده معماران و هدایتگران اصلی پشت پرده این جریان مخرب است.
نوک پیکان انتقاد و هشدار باید به سمت این جماعت «در خفا نشین» نشانه رود تا جرات تکرار اهانتهای دوباره را نداشته باشند.
طرفداران این جریان مخرب، پس از گذشت دهها سال از زوال و فروریختن تفکرات چپی خانمانیرانداز و روانه شدنشان به زبالهدان تاریخ، نادانسته و کورکورانه ، همچنان به این اجرای تفکرات تودهایها هستند.
رویه مشترک ایرانیان، پاسداری از فرهنگ ملی و نمادهای هویتیشان است. مردم ایران در برابر هجوم اهانت بار و لفاظیهای توهینآمیز آگاهان و ناآگاهان یک صدا و متحد میایستند تا به بانیان موهن، ثابت کنند هزاران سال استواری، بقا و ماندگاری مملکتشان در برابر چپاولهای فرهنگی و شبیخونهای غرضورزان، چگونه بوده است…
راه مقابله با ایران ستیزان، مخرّبان فرهنگ و دزدان هویت ملی مملکت، ایستادگی ایرانیان در برابر آنها و راه افتادن خودجوش کارزارها مقابله با تفکر مخرّبشان است.
این شیوه پاسداری از گنجینههای هویت ملی است که تاکیدهای مکرر تاریخی بر حقانیت و ماندگاری مملکت ایران دارد…
ایران بزرگ است و بزرگ هم میمانند، هزاران سال تاریخ این سرزمین، این را ثابت کرده است. این ماندگاری واقعیتیست که در سایه وجود اساطیر میسر شده و مهاجمان به سرزمین ایران، نتوانستند تغییرش دهند.
ایران بزرگ میماند ولو خودباختگان بدخواه، اندیشه انهدام و نیستیاش را در سر داشته باشند…