سالهاست که برای زندگی از مرگ وام گرفته‌ایم

یادداشت / جمشید پوراحمد

2 دقیقه مطالعه
یادداشت ها
سالهاست که برای زندگی از مرگ وام گرفته‌ایم
در برگزاری هفته یکی از پیشرفته‌ترین کشورها هستیم، از هفته زرشک تا هفته برگزاری آش! با‌اینکه ثانیه‌ها، دقیقه‌ها و ساعت‌های تمام روزهای زندگی‌مان را نگران پرداخت و تسویه حساب با دریافت وام از بانک مرگ هستیم. وامی با بهره سنگین که طلبکارش هیچ رحم و شفقتی هم ندارد! وام و بدهی، بیماری، بیکاری، تورم، فقر، گرانی و بدبختی و فلاکت حالی‌اش نمی‌شود. آتش به اختیار است و بدون اخطار و فرصت، نفست را می گیرد! در چنین شرایطی همه‌ی ما مردم عادی که آرزوی‌مان رفتن و خرید از بازار تجریش است، بیشتر از نان، آب و برق، به شادی نیاز داریم. اما هیچ روز و هفته‌ای در این برگزاری هفته‌ها حتی به اندازه زمان یک «مردی گو» روایت بچه‌های دوبله، آنهایی که فقط در فیلمی چند جمله حرف می زنند، جایی ندارد. نهایت لطف و سخاوت تلویزیون در این شرایط بدحالی ما مردم عادی که از جیب خودمان مبالغ نجومی به سلبریتی‌ها برای برنامه‌ها و سریال‌های‌شان، پرداخت می‌کنیم که شاید درد و غصه‌های‌مان را اندکی فراموش کنیم!! پرداخت این مبالغ، به سنگینی هزینه درمان ایمپلنت کل مردم عادی کشور است که هر روز باید با میخک و انواع مسکن‌های گیاهی و شیمیایی، درد دندان پوسیده و خراب خود را تحمل کنند. در نهایت ما مردم عادی برای فراموش کردن اوضاع و احوال، باید به تلویزیون پناه ببریم و کارشناسی را ببینیم که از مواهب خوشبخت بودن ما نسبت به دیگر کشورها با این گفتار مشابه که پدرهای ما هم نمی‌توانستند درک و هضمش و معنی آن را برای فرزندان به زبان شیرین فارسی ترجمه کنند. مثل؛ خیار تبعض صفقه، اسقاط کافه خیارات شد، بلاخص خیار غبن... فاحش لو افحش!! ایکاش منوچهر نوذری و علی تابش هنوز در بین ما مردم عادی حضور داشتند.