تیغکشی ساترا، شیطنت سوپراستار و رسوایی...
یادداشت / جبار آذین
4 دقیقه مطالعه
یادداشت ها

ساترا اداره سانسور تولیدات هنری و سریالی و... که در قلع و قمع و سانسور، دست سانسورچیهای قدر ارشاد را از پشت بسته و کمر به خدمت سردمداران تلویزیون انحصاری و اسپانسری و سلیقهای و دولتی/نهادی و قتل عام آثار هنری بسته است، در اقدامی تازه و خلاق و نوآور!!! برای اعمال سانسورهای سلیقهای و ناپسند خود بر سریال جدید نرگس آبیار با عنوان «بامداد خمار» امر فرموده تا نامهای تهیهکننده و کارگردان این اثر از بیلبوردهای تبلیغاتی و.... حذف شود. این اقدام ساترا که آخر نوآوریهای آن! در مسلخ سانسور کشور است به معنای نفی هنرمندان و هنرمندی در ایران و زشتترین درجه تهاجم ضد هنر و هنرآفرینی و تاریخ سیاه سانسور در کشور است.
اگر ساترا از سازندگان بامداد به دادگاه شکایت میکرد و آنها را به زندان میانداخت شاید به اندازه حذف نام تولیدکنندگان این سریال، ناراحت کننده نبود، چرا که هنرمندان آزاده، به انواع سانسور و محدودیتها و ممنوعیتها و... عادت کردهاند.
ساتراپیها و سلاخان سانسورچی آثار رسانهای و سینمایی وزارت محتاج ارشاد با این نوع سانسورهای شرم آور،روی سانسورچیهای رژیم پهلوی را نیز سفید کردهاند.
مردم که بر ضد فقر و فساد و گرانی نباید حرف بزنند و اعتراض و گلایه کنند. اهالی قلم که نباید ازحق و حقیقت و بیعدالتی و نادرستیها بنویسند، هنرمندان موسیقی که نباید با هنرهای خود، رنج و اندوه و یاس مردم را تصویر کنند و خوانندگان درباره آنها بخوانند، بازنشستهها که نباید از تحقیرها و دستهای خالی و سو استفادهها ازصندوق خود بگویند، کارگران که نباید از دستمزدهای قلیل خود،حرف بزنند، فیلم و سریال سازان هم که نباید خلاف امر و فرمایش و سلیقه و منافع اربابان، آثاری تولید کنند، و...
مسئولان یکباره بفرمایند تا مردم گرفتار و دست تنگ کشور، زیپهای دهان انتقاد و اعتراض خود را بدوزند و برای حفظ آرامش مسئولان و حیف و میل بیتالمال توسط از ما بهتران، سخنی بر زبان نیاورند.
آیا بهتر نیست به هنرمندان به طور رسمی و از طریق رسانهها ابلاغ شود که، اگر نمیخواهند، خود و آثارشان، حذف و سانسور شوند و یا به انزوا و خانهنشینی مبتلا گردند و یا مجبور به مهاجرت و... شوند، قبل از هر کاری با ساترا بر سر یک سفره نشینند و آنچه را آنها و اربابان آنها میپسندند، در تولید آثارشان، مدنظر قرار دهند؟ اینگونه، شاید صف هنرمندان مردمی از غیر مردمی جدا و شفاف و تکلیف هنرمندان و ساترا مشخص شود و آنها که نمیتوانند با ساترا و سانسورچیهای رشید! ارشاد و سازمان مستعمل سینمایی، کنار بیایند، هنر و سینما را رها کنند و به دستفروشی، کارگری و مسافرکشی و...رو آورند تا سلاخان سانسور در کشور به فرمانروایی خود ادامه دهند و برخی هم ترانه همه چی آرومه را بخوانند؟!
اما خبر دهشتناک دیگر درباره آدمربایی و تجاوز یک سوپراستار به یک دختر است که سبب بازداشت او شده. خبری که با حاشیههای فراوان در رسانهها منتشر شده و خبرهای مربوط به فیلم افشا شده دختر آقای شمخانی را شاید آگاهانه، تحت شعاع قرار داده است!
اگر اتهامهای جناب بازیگر خطاکار ثابت شود، سینما و تلویزیون و حتی فوتبال کشور باید کلاه خود را بالاتر بگذارند.
وقتی طی سالها در گفتار و نوشتار با صدای رسا، برای حفظ جامعه و هنر و فرهنگ و خانوادهها و ملت از فساد و ابتذال روز افزون در سینما و مراکز به ظاهر هنری و فرهنگی و جامعه گفتیم و نوشتیم و میگوییم و مینویسیم، از این جور وقایع اطلاعات مستند داشتیم و چنین فجایع و چنین روزهایی را پیشبینی میکردیم.
روزهایی که مسائل جناب شمخانی و این بازیگر و تیغ کشیهای سانسورچیها رسانهای شود و متاسفانه این پایان تاریکیها نیست که آغاز رسواییهاست و ایران من امروز هم عزادار است، اما عزادار نمیماند و نخواهد ماند.
●بعد از تحریر
ناباوران ماجرای آقای بازیگر میگویند، "او هم پول زیاد داشت و هم شهرت فراوان و میتوانست مانند بعضی در خفا خیلی کارها بکند، شاید او را فریب دادهاند، شاید او خود را فریب داده و شاید این برنامه را چیدهاند تا ماجرای آقای شمخانی به حاشیه رفته و فراموش شود..." شاید!
هر چه هست به زودی واقعیت آن روشن خواهد شد.