با احترام، برای فیلمساز اندیشمند، ناصر تقوایی
لولویی به نام «سانسور»؛ ابزاری که نَفَس آثار هنری را میگیرد
بانیفیلم: یکی از مهمترین دغدغههایی که بیشتر، فیلمسازان اندیشمند با آن روبرو هستند، موضوع ممیزی یا سانسور است.
5 دقیقه مطالعه
سینمای ایران / یادداشتها

ممیزی کردن به عبارتی یعنی تشخیص دادن و صلاحیت داشتن این که شخص ممیز، بهتر از همه میداند که مردم، چه چیزهایی را نباید ببینند!
موضوع سانسور، دهههاست که به یک بحث جدلی طولانی میان سازندگان اثر با کارمندان مامور اعمال سانسور تبدیل شده.
سانسور آثار هنری در کشورهای اروپایی یا امریکای شمالی، بیشتر از زاویه تناسب موضوعی آن اثر هنری با سن و سال مخاطب دستهبندی میشوند و ممیزی صرفاً مشخص میکند که آن فیلم را چه مخاطبانی و با چه رده سنی میتوانند ببینند.
موضوعات سیاسی فیلمها غالباً جای چندانی در این اعمال ممیزی ندارد و حاکمیتها در غرب، نمیتوانند به بهانههای سیاسی، مانع نمایش و اکران یک فیلم شوند.
در سایر کشورها و به تناسب نوع حاکمیتشان، شرایط ممیزیها نیز متفاوت است؛ به عبارتی در یک کشور افریقایی با حاکمیت ارتشیها در ساختار قدرت و نظام سیاسی، بدیهیست که بیشترین حذف و جرح و تعدیلها در مورد آثار هنری اعم از کتاب و نشریات و فیلمها صورت میگیرد.
ممیزی اگرچه ابتدا از دریچه اخلاقیات وارد میشود اما به مرور زمینههای دیگر را شامل میشود؛ سیاست، جامعه، حکومت و… مبنا و دریچهای برای ورود ماموران سانسور میشود، همانهایی که خود را در بالاترین مقام برای نظارت و تشخیص حذفیات و یا جرح و تعدیل میدانند.
در ایران هم از همان سالهایی که نشریات چاپی، «پا» گرفتند و با همت امیرکبیر بزرگمرد کشورمان، انتشار اخبار از محفلهای خصوصی بیرون آمد و روی کاغذ نشریات جاپ شد تا عامه مردم هم -تا حدودی- از اوضاع باخبر باشند، سانسور و ممیزی هم جزو رکنهای نظارتی شد!
با تحولات اجتماعی و تغییراتی که انقلاب مشروطه در روند حاکمیت دوران عقبمانده دودمان قاجار به وجود آورد، در ادامه، ممیزیها نیز بیشتر شکل سیاسی یافت. در ادامه این روند، نظارتهای ناظران اداره سانسور هم به شکل گستردهای موضوعات سیاسی را در بر گرفت.
هر چه بار فرهنگی جامعه، بالا و بالاتر میرفت، به همان اندازه ملاحظات ناظران و ممیزان هم بیشتر و بیشتر میشد!
براساس تعریف سازمانی ادارات ذیربط، ممیزی یا آن گونه که مدیران ادارت مربوطه مینامیدند، «نظارت»، جزء همیشگی و جدانشدنی آثار هنری شامل فیلم، موسیقی، کتاب و نشریات بود؛ البته در دورههایی برای برخی مصلحتاندیشیها، از شدت ممیزی کاسته و فتیله اعمال سانسور تا حدی، پایین کشیده میشد!
نکته جالب توجه نوعی دوگانگی در مورد مواجهه سانسورچیها با آثار هنری است؛ یعنی بر اساس دیدگاه یک مامور سانسور، وجود یک نما از فیلمی، نامناسب تشخیص داده میشد اما همان نما از نظر ممیزی دیگر، بلااشکال بود! این تفاوت نگاهها بیشترین نمود را در مورد ممیزی کتابها داشت؛ به عبارتی، یک کتاب در سالی منتشر میشد اما تجدید چاپ همان کتاب در سالهای بعد ممنوع اعلام میگردید!
جالب است بدانیم که بیشترین درگیریها با نظام ممیزی را از سوی فیلمسازان اجتماعی بود؛ مشکلاتی که گاه به قیمت توقیف یک فیلم تمام میشد.
فیلم پس از پایان یافتن، قابلیت عوض شدن یا تکرار کردن نماها و صحنهها را نداشت و این معضلی برای ممیزان بود که خواستار عوض شدن و حذف یک یا چند نما و سکانس فیلم میشدند. این وضعیت گاه تا جایی پیش میرفت که فیلم را توقیف میکردند تا در بایگانی ادارههای مربوطه خاک بخورند!
کم نیستند تعداد فیلمهایی که تنها یک نام از آنها در برخی از نشریات وجود دارد و سپس زیر تیغ ممیزی، به بایگانی رفتند و رنگ پرده را ندیدند.
یکی از مهمترین آفات ممیزی و سانسور آثار هنری از جمله فیلم، پیشداوریهای کارمندان اداره نظارت و مسئولان سانسور در مورد صاحبان آثار است؛ یعنی این که مهم است فیلم را چه کارگردانی ساخته باشد. همین پیشداوری، در شکل و شدت ممیزی تاثیرات عجیبی میگذاشت!
این سیاست دوگانه و آزاردهنده «یک بام و دو هوا» نزد ادارات مربوطه، در سالهای بعد چنان شدت گرفت که گاه شاهد طرح برخی مسایل خطوط قرمزی در فیلمهای کارگردانان معتمد حاکمیت میشدیم که حتی اشاره یا نگاه به آن مسایل برای دیگر فیلمسازان، ممنوع و در حکم «تابوشکنی» به حساب میآمد!
یکی از مهمترین کارگردانانی که آسیبهای زیادی از این تلقیهای دوگانه دید، و با بیتوجهی مدیران سابق و اسبق سینمایی، آینده و حیات هنریاش دچار آسیبهای جبرانناپذیر شد، زندهیاد ناصر تقواییست.
این سینماگر اندیشمند، به دلیل نگرشهای نادرست مدیران و مسئولان سینمایی وقت، سالیان سال از فیلمسازی دور ماند و خانهنشین شد.
سانسور برای گروه بزرگی از هنرمندان، به مثابه «لولویی» شد که نفس آثارشان را میگرفت و شرایط را برای ادامه حیات حرفهای آنها سخت و دشوار میکرد.
در ویدیویی که میبینید، بخش نخست مربوط به حرفهاییست که بهرام بیضایی در سال ۱۳۹۵ و برای مراسم بزرگداشت ناصر تقوایی گفته بود. بخش دوم هم مربوط به صحبتهای تقوایی در باره سانسور است…
زندهیاد تقوایی سالها پیش در مورد دلایلش برای کنارهگیری از سینما و مشکلات سانسور فیلمها گفته بود:
«من در هيج كارى حرفهای نمىشوم. كار، متنوعتر از آن چيزى است كه ما فكر مىكنيم؛ اگر نشد فيلم بسازم، عكاسى مىكنم، نقاشى مىكنم يا كلاس مىگذارم.
تا زمانى كه كنترل روى موضوعى وجود دارد من نه موضوعى مىدهم، نه فيلمى مىسازم و نه كتاب چاپ مىكنم چون خسته شدهام. فيلمنامه را كسى مىخواند که اصلاً نمىداند سينما چيست... اين مصيبتى است كه من و ديگر فيلمسازان و نويسندگان به آن دچاريم.
ما دشوارىهاى فرهنگی جامعه خودمان را بهتر از یک سانسورچی مىدانيم. در نتيجه دیگر عمرم را تلف نمىكنم و به انتظار هم نمىنشينم.»
این ویدیو را در اینستاگرام و تلگرام بانیفیلم ببینید:
@Banifilmdaily