افتخاری برای دنیرو، لئونه و گارسیا مارکز؛ امتیاز «محمدعلی» بودن!

3 دقیقه مطالعه
سینمای جهان
افتخاری برای دنیرو، لئونه و گارسیا مارکز؛ امتیاز «محمدعلی» بودن!
بانی‌فیلم: عکس‌ها و توضیحی که پشت سر هر کدام از آنهاست، قدر و ارزش ثبت آن لحظه بخصوص را بیشتر می‌کند. چهار سال پیش سایت primarepubblica عکسی را منتشر کرد که مربوط به سال ۱۹۸۴ است و رابرت دنیرو، سرجیو لئونه و گابریل گارسیا مارکز را در کنار محمدعلی قهرمان بوکس سنگین وزن جهان نشان می‌دهد. این عکس اگرچه در نگاه اول عکسی معمولی به نظر می‌آید که تعدادی هنرمند با یک ورزشکار سرشناس، عکسی یادگاری انداخته‌اند اما داستان پشت سر آن بسیار شنیدنی‌ست! جیانی مینا روزنامه‌نگار ایتالیایی که نفر اول از سمت چپ است، داستان این عکس را چنین تعریف می‌کند: «این عکس، کار من به عنوان یک روزنامه‌نگار را توجیه می‌کند؛ این عکس در شهر رم و در خیابان تراستوره، جلوی رستوران "چککو ار کارتیه‌ره" گرفته شده؛ خلاصه‌ای از آنچه که من هستم، لذت دوستی و امکان گردهم آمدن پنج دوست کنجکاو در یک شب تابستانی است که به طور غیرمنتظره‌ای به لطف سرنوشت، برای شنیدن داستان‌های جذاب‌ترین فرد میان ما، محمدعلی، بوکسور سرشناس جمع شده‌ایم، اما محمدعلی پیش از آن که یک ورزشکار و بوکسور باشد، یک مبارز زندگی‌ست. با سرجیو لئونه، رویاپردازی‌ که تمام تخیل ممکن را به سینما داده، رابرت دنیرو، که سال‌هاست به عنوان برجسته‌ترین بازیگر سینما شناخته می‌شود و گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل که قبل از درگذشت‌اش، صفحاتی از جذاب‌ترین ادبیات قرن بیستم را به ما هدیه داد.» [caption id="attachment_68943" align="aligncenter" width="522"] *محمدعلی و گروه موسیقی بیتلز[/caption] این روزنامه‌نگار ایتالیایی در ادامه شرح عکس نوشت: «چنین گروهی واقعاً غیرقابل تکرار است و هنوز هم نمی‌توانم درک کنم چگونه ممکن بود این دوستان را یک شب در رم گرد هم بیاورم! در آن زمان من با رابرت دنیرو بودم که برای فیلمبرداری "روی روزگاری آمریکا"، به کارگردانی سرجیو لئونه، به رم آمده بود؛ دنیرو یک شب به من زنگ زد و پرسید: 'جیانی، چطوری؟ امروز چه کار می‌کنی؟' من به او پاسخ دادم: 'من امشب با محمدعلی هستم، داریم می‌رویم شام.' دنیرو جا خورد و گفت: 'با کی هستی؟ یعنی داری با محمد علی شام می‌خوری و به من نمی‌گویی؟ او همیشه الگوی من بوده. امشب می‌آیم شام را با تو باشم جیانی'! بعد از گذشت مدتی، تماسی از سرجیو لئونه دریافت کردم که راستش کمی هم عصبانی بود. لئونه گفت که دنیرو نمی‌تواند برای شام بیاید چون آن شب یک ملاقات مهم برای توضیح برخی صحنه‌های فیلم خواهند داشت. من به سرجیو گفتم که در واقع من هیچ نقشی در این قضیه ندارم، فقط قرار داشتم با محمدعلی شام بخوردم و رابرت خودش خواست به ما بپیوندد. لئونه گفت: 'چی؟! یعنی تو و رابرت دارید با محمد علی شام می‌خورید و چیزی به من نمی‌گویید؟' او هم می‌خواست هر طور شده به جمع ما بپیوندد. مدت بعد که دیگر آماده رفتن شده بودم و تقریباً داشتم بیرون می‌رفتم، بار دیگر تلفن زنگ زد؛ این بار گابریل گارسیا مارکز، نویسنده بزرگ کلمبیایی و برنده جایزه نوبل پشت خط بود! او که برای قرار شام با سرجیو لئونه و دنیرو به رم آمده بود، متوجه شده بود که ملاقات‌شان لغو شده چون مهمانی شام با محمدعلی برنامه‌ریزی شده بود. مارکز هم می‌خواست در جمع ما باشد و با محمد علی شام بخورد! نتیجه داستان؟! همه‌ی ما در رستوران "چککو ار کارتیه‌ره" دورهم جمع شدیم؛ یادم می‌آید که همه خانم‌ها را یک طرف میز نشاندیم و ما طرف دیگر نشستیم، چون اصلاً نمی‌خواستیم مزاحمتی برای دیگران داشته باشیم. تمام شب را به سوال پرسیدن از محمدعلی گذشت؛ از او درباره کارنامه‌اش و مسابقاتش پرسیدیم. علی همه چیز را برایمان تعریف کرد، و من، دنیرو، مارکز و سرجیو لئونه فقط گوش می‌کردیم؛ همه ما دوباره بچه شده بودیم…»

برچسب‌ها:

اسلایدر صفحه اصلیبانی‌فیلم