هوش مصنوعی، دانای نادان عشق و هنر و زندگی

3 دقیقه مطالعه
سینمای ایران، یادداشت ها
هوش مصنوعی، دانای نادان عشق و هنر و زندگی
جبار آذین هوش مصنوعی دستاورد بزرگ امروز جهان، آمده تادر خدمت انسان و زندگی بشر باشد،نه آنکه جای انسان را گرفته و برای او نقشه راه زندگی ترسیم کند، زندگی بسازد و تعالی را از او گرفته و به جایش، فکر و اندیشه و طراحی کند. هوش مصنوعی ماشین بدون احساس و روح حیات و عشق و اندیشه و هنر است و نباید آن را در جایگاه، انسان و هنرمند نشاند. هوش مصنوعی "مصنوعی"است و واقعی نیست و تنها می‌تواند با ارائه برخی اطلاعات، یاریگر انسان برای سازندگی خود و دنیای او باشد.این ماشین امروزه به سرعت وارد زندگی انسان‌ها شد و با توجه به نوع برخورد با آن دوگانه عمل می‌کند. نخست، با عرضه اطلاعات جلوی تولید اندیشه و خلاقیت و پویایی را از انسان می‌گیرد و دوم، به انسان‌ها در بهینه‌سازی برخی امور در عرصه‌های علم و هنر و زندگی یاری می‌رساند. از آنجا که اندیشمندان در جهان، در مقایسه با کمتراندیشان و اغلب گریزندگان از تفکر و اندیشه، عده کمتری را تشکیل می‌دهند، لذا گروه دوم و سوم اختیار اندیشیدن درباره همه چیز را به آن سپرده و خود مصرف‌ کننده صرف هستند و این اوج آسیب این ماشین بدون روح به انسان‌ها و جوامع است، چرا که انسان را مصرف‌زده و تهی از اندیشه می‌سازد. بسیار خوب و درست است که از هوش مصنوعی در تولید ابزار و آثار هنری و فرهنگی استفاده بهینه شود، اما این بدان معنا نیست که این ماشین بدون احساس و روح،هنرمند و هنر و زندگی و عشق‌آفرین است. دامنه استفاده غلط از هوش مصنوعی چنان گسترده است که حضور پررنگش را در محصولات هنری و علمی و فرهنگی به عیان می‌بینید و این خطری بزرگ برای انسان آزاده و اندیشمند و زندگی نورانی و عاشقانه الهی و انسانی است. به تازگی در یک گروه واتساپی در فضای مجازی به نام "هفتواد"، به روال هفتگی یک پرسش را پیش روی اعضا و اهالی هنر و قلم نهاده و آن‌ها را دعوت به ارائه پاسخ به آن کردم.پرسش این بود؛ "آیا به راستی تئاتر در ایران مرده است؟!"و جمعی از هنرمندان و استادان به این پرسش پاسخ دادند، چند تن از بزرگان از منظر تعقل و تجربه به این مقوله پرداختند و جواب‌هایی ارزشمند دادند، عده‌ای دریافت پاسخ را به هوش مصنوعی سپردند و همان را در گروه منتشر کردند، ولی در این میان دو تن از تئاتری‌های هنرمند: آقایان سیدحسن اورازانی و جمشید پوراحمد به گونه‌ای دیگر عمل کردند. آن‌ها در پاسخ از دانش و تجارب شخصی خود و از زندگی هنری و تئاتریشان نوشتند.از تلاش‌ها، رنج‌ها، موانع و مشکلات، شورها و عشق‌ها،ناکامی‌ها و کامروایی‌ها و نیازها و خواسته‌ها و امیال و آرمان‌هایشان سخن گفتند.چیزهایی که ارایه آن از هوش مصنوعی ساخته نیست و در کلمات و جملات این دوستان، احساس و اندیشه و روح و عشق زندگی جاری بود، چون از خود و زندگی‌ها و دیده‌ها و شنیده‌ها و تجاربشان نوشته بودند و این یعنی تولید علم و اندیشه و زندگی و ساختن تاریخ. این رخداد نمایند که نباید به هوش مصنوعی دل بست و افسار توسن زندگی و تفکر را به آن سپرد. هوش مصنوعی می‌تواند و باید خادم انسان باشد، نه ارباب او. بکوشیم از این ابزار و امکان علمی به درستی و در جهت ساختن خود و زندگی بهره گیریم و مهربانی و احساس و عشق‌ورزی و هنرآفرینی و زندگی‌سازی را از انسان نگیریم.