در باره یکی از قربانیان دلباخته هنر؛ شعله قربانپور
یادداشت / جمشید پوراحمد
2 دقیقه مطالعه
یادداشتها

سالها پیش اداره ارشاد گیلان خانم شعله قربانپور را برای ایفای نقشی در پروژه مستند داستان فنگشویی ذهن معرفی کرد، او خاک خورده و خاک نشین صحنه بود، تا قبل از معرفی، ایشان را نه دیده بودم و نه میشناختم. اما روحیه، شخصیت و علاقهاش برایم بسیار آشنا بود و حتی چند روزی مرا به گذشته کشاند، به روزگاری که خانم فاطمه سیرتی «شراره فیلمهای فارسی» در اکثر نمایشنامههای اینحانب ایفای نقش میکرد و دو سال پیش یادداشتی از چگونگی محو شدنش در دیار بی کسی نوشتم!
چه بسیارند شعله قربانپور و بانو فاطمه سیرتیها در این سرزمین هنر زاد، که بدون پناه و حامی هستند.
شعله قربانپور فقط بازیگر حرفهای تئاتر نیست و باید جامعه گم شده هنر و زندگی به دلیل ایفای چند نقش متفاوت و تقریبا غیرممکن به این هنرمند جایزه اسکار می داد «نقش زنی که نان آور خانواده است، دختری از جنس کیمیا را تحویل جامعه داده و اینکه شرافت را با پول نخریده که، با شرافت پول درآورده…
فکر کردم در نوشتن این یادداشت سراغ هیچ مسئولی نروم و برای تمام قربانیان عاشق هنر و شرایط کنونی کشور، نقل از یک فرهیخته کراوات پوش عرب بگویم که سخناش مصداقی برای «جانا سخن از زبان ما می گویی»ست.
****
به قرن بیست و یکم خوش آمدید.
آنجا که حرام مجانی است و حلال واقعا سخت شده؛ جایی که رسیدن به پیتزا، سریعتر از رسیدن به آمبولانس است.
جایی که نداشتن گوشی موبایل
دردآورتر از نداشتن کرامت و لباس است، و اینها، ارزش شخص را مشخص می کند.
جایی که ثروت و دارایی، نشانهی آزادی و عدالت و مساوات است!
به این قرن ترسناک خوش آمدید؛
جایی که دروغ گفتن، به یک شوخی تبدیل شده است و فقر، عیب تلقی میشود.
و خیانت، زرنگی، جایی که لخت بودن،
اوج زیبایی به حساب می آید و آزادگی و فروتنی و حیا
اوج عقب ماندگی و زیبایی
اولین دلیل جذب شدن است و مال دارایی مردم را مجبور می کند
که به تو احترام بگذارند
حتی اگر آن مال حرام باشد و پایبندی به اصول و ارزشها
اوج عقب ماندگی است
جایی که نژاد پرستی...
نشانه وطن دوستی شده است.
خوش آمدید
به اوج دورویی و دروغگویی
و بدترین عصر و دوران بشریت