استقبال از جعفر پناهی با گل یا گوجه؟

3 دقیقه مطالعه
سینمای ایران، یادداشت ها
استقبال از جعفر پناهی با گل یا گوجه؟
جبار آذین اوس محمود دیشب، شاکی و دلخور و عصبانی زنگ زد و گفت: این به قول شما نامدیران و نامسئولان سینما چرا لالمونی گرفتند و صدایشان در نمی‌آید، آن هم وقتی که سینماگران و هنرمندان و ملت از افتخاری که نصیب سینمای کتک خورده و زخمی ایران شده و جعفر پناهی موفق شده یکی از جوایز مهم سینمایی جهان را به دست آورد و تقدیم مردم کند؟! گفتم: مگر غیر از این انتظار داشتید؟ این افراد، با هنر و سینما، کاری ندارند، آن‌ها نوچه‌های سیاسیون و منتخب و مجری سیاست‌ها و برنامه‌های آن‌ها هستند مگر خود شما به قصد گوشمالی آن‌ها و حمایت از پناهی و سینمای اجتماعی لگدکوب شده کشور با بولدوزر کنار ارشاد محتاج ارشاد و سازمان مستعمل سینمایی نرفتید؟! گفت: چرا، این‌ها دست کم باید یک حرکتی، واکنشی چیزی از خودشان نشان می‌دادند و... گفتم: نخست این‌که، آن‌ها بدون اجازه اربابان خود آب هم نمی‌خورند و دوم اینکه، واکنش نشان داده‌اند! گفت: چه واکنشی؟ گفتم: سکوت و بی‌اعتنایی! تا بدینوسیله پناهی و فیلمش را تحقیر کرده باشند. گفت: عجب نامردهایی هستند، شیطانه می‌گوید، دوباره بروم سراغ بولدوزر و یک کله تا داخل سازمان مستعمل و دکوری سینما گاز بدهم و حال واحوالشان را جا و دمارشان را در بیاورم. گفتم: برخلاف سینماگران متعهد و آزاده و هنرمندان سیلی‌خورده از باندهای مافیایی و سینمای خودی‌نواز منسوخ دولتی/نهادی که با ابراز شادمانی و گل از جعفر پناهی استقبال کردند و موفقیت او را فصلی تازه در سینمای ملی ایران دانستند، مخالفان پناهی و کن و نخل طلا و سینمای اجتماعی و ملی و وابستگان و عوامل آن‌ها با این شعار که فیلم پناهی سیاه و تلخ نماست با گوجه فرنگی از این سینماگر استقبال کرده‌اند. اوس محمود گفت: کدام سیاه‌نمایی؟ وقتی در یک اثر هنری و سینمایی، وقایع سیاه جامعه به نمایش و تصویر در می‌آید، حتما وجود دارند که تصویر می‌شوند، تخیلی و توهمی نیستند. اگر، بودند خود من، جزو اولین مخالف‌ها بودم. در واقع کاملا برعکس است، آن چیزهای دری وری که در فیلم‌ها و سریال‌های آزار دهنده و سفارشی و فرمایشی و گل و بلبلی به خورد مردم می‌دهند، دروغ نمایی و تخیلی است. گفتم: بله، شما درست می‌گویید اگر جعفر پناهی‌ها، از گل و بلبل بودن همه چیز در کشور، می‌گفتند و نمایش می‌دانند، فیلم‌هایشان عالی بود و کادوها و هدیه‌ها دریافت می‌کردند. از این جماعت جز این رفتار و کردار انتظاری نیست، همین اندازه که هنرمندان خردمند و هنر دوستان و هنرمندشناسان و مردم شریف کشور، از افتخار آفرینی و هنرنمایی سینماگران کشور استقبال کرده و احساس می‌کنند که هنوز به لطف و همت هنرمندان متعهد، سینمای ملی ایران زنده است و نفس می‌کشد، کافیست. شما هم زیاد خودت را برای این تند و بد و کجروی‌ها و کژاندیشان ناراحت نکن، خورشید حقیقت،از پس ابرها بازهم نمایان خواهد شد. گرچه هنوز معلوم نیست، فیلم پناهی به نمایش درخواهد آمد و خود او از رگبار پرتاب گوجه‌ها سلامت خواهد ماند یا نه! اوس محمود گفت: برای تماشای فیلم او و دیدار خودش لحظه شماری می‌کنم. گفتم: امیدوارم که این اتفاق خوب بیفتد. اوس محمود که آتش خشمش فروکش کرده بود با خرسندی از من خداحافظی کرد.