شهر، شهرفرنگه، ایران و فیلم فجر ما بی آب و رنگه!

یادداشت / جبار آذین

4 دقیقه مطالعه
یادداشت ها
شهر، شهرفرنگه، ایران و فیلم فجر ما بی آب و رنگه!
بساط رایگان خداپسندانه و انسان‌دوستانه شهرفرنگ و اهدای بطری آب آشامیدنی و لقمه‌های خوراکی انسان خیر مردمی و هنر و هنرمنددوست، اوس محمود عزیز با استقبال مردم و هنرمندان به‌ ویژه کودکان و نوجوانان و خانواده‌های تهیدست و فقرزده روبرو شده و برخی از نامسئولان و نامدیران کشور را کمی تا قسمتی از خواب خرگوشی پرانده است. اوس محمود که با کمک چند تن از انسان‌های شریف، مانند خودش این بساط خدمت را در محله‌ها و مناطق فقیرنشین و جنوب شهر برپا کرده، گرچه مخالفانی هم دارد که مقام و موقعیت خود را در خطر می‌بینند، اما با توکل به خدا و حمایت مردم به کار خود ادامه می‌دهد و هر چند روز بساط نمایش فیلم توسط شهرفرنگ زیبا و قدیمی و اهدای آب و غذا به پا برهنه‌ها و فقرا و آواره‌ها را در نقطه‌ای از محلات فقیرنشین برگزار و عاشقانه به ملت خدمت کرده و کرسی‌ نشینان کشور را به شدت شرمسار و خجالت‌زده کرده است. هرچند این جماعت منفعت‌طلب و مقام و پول‌پرست، با این چیزها از غفلتکده خود خارج نمی‌شوند، ولی مردم بیدارتر می‌شوند. امروز هم اوس محمود، بساطش را در حاشیه یکی از محل‌های درب و داغان و کتک خورده پایین شهر برپا کرده و من هم در کنار مردم فقیر و فرزندانشان کنار بساط اوسا ایستاده‌ایم. حالا دیگر بزرگترها مانند کوچکترها با علاقه در صف تماشای شهرفرنگ اوس محمود ایستاده‌اند تا بعد از تماشای تصاویر شهرفرنگ در کنار وانت اوسا برای دریافت آب و غذا صف بکشند. من در انتهای صف شهرفرنگ و منتظر شروع نمایش تصاویر و خوانش اوسا هستم. طولی نمی‌گذرد که اوس محمود مهربان کارش را شروع می‌کند. شهر، شهرفرنگه، از همه رنگه، بیا و خوب سیاحت کن و چیزهای عجیب و غریب ببین. اینجا و این ساختمان زیبا و مردمی که با اشتیاق در کنار آن ردیف شده‌اند را که تماشا می‌کنید. محل برگزاری جشنواره فیلم است که کلی در جهان اعتبار دارد و بهترین فیلم‌ها و فیلمسازان در آن شرکت می‌کنند. آنهایی را هم که ملاحظه می‌کنید، عکاس‌ها و خبرنگارها هستند و همگی شاد و خوشحال و امیدوارند. نه اشتباه نکنید، اینجا ایران و تهران نیست. کشور ینگه دنیای فرانسه است. حالا به تصویرهای بعدی نگاه کنید. اینجا دیگر ایران و شیراز است و آن ساختمان هم جایی است که در آن، عده‌ای نامدیر و سینماناشناس با تکه و پاره کردن یک جشنواره مهم ملی،یک تکه آن را با عنوان دروغین فیلم فجر بین‌الملل، ولی در واقع جشنپاره فیلم فجر با گروهی از خودی‌ها و حزبی و سیاسی‌ها و هنرمندنماها به اجرا می‌گذارند تا کیسه‌های خود را پرتر کنند. حالا این عکس‌ها را تماشا کنید، اینجا موزه یکی از کشورهای اروپایی است که میراث فرهنگی‌اش را در آنجا به نمایش گذاشته و هر سال میلیون‌ها بازدید کننده دارد. اینجا هم یک مخروبه در ایرانمان است که هیچ کس از کنارش رد هم نمی‌شود و روزگاری یک شاهکار معماری ایرانی بوده که نامدیران برای کمک به جیب آقازاده‌های خود، نصف آن را تخریب و بقیه‌اش را به حال خود رها کرده‌اند. آن‌ورتر هم تئاتر شهر را می‌بینید که خاکش را با توبره می‌برند. در این عکس هم یک زن و دخترک‌اش را کنار یک قصابی می‌بینید که با شرم و حیا منتظرند تا اگر آشغال گوشتی باقی ماند، آن را برای غذای خانواده ببرند. آن پیک موتوری را هم که می‌بینید و نصف گوشت گوسفند را بر ترک موتورش بسته‌بندی کرده، سفارش از ما بهتران را برای فلان ارباب چی‌چی زاده می‌برد. اینجا سر در یکی از سینماهاست که مثلا فیلم کمدی نمایش می‌دهد، عکس بازیگران را ببینید، همگی با قیافه‌های مسخره در حال رقص هستند و زنی هم میانشان ایستاده است... شهر، شهرفرنگه، بدجوری بی آب و رنگه، خوب تماشا کن تا چشم و دلت روشن بشه، شهر... اوس محمود هم‌چنان می‌خواند و تصاویر شهر فرنگی را به مردم نشان می‌داد و صدایش در دل محله و شهر می‌پیچید و هر لحظه بر عده مشتریانش افزوده می‌شد. بفرمایید شما هم به تماشای شهرفرنگ اوس محمود دعوت هستید.