روز ملی سینمای بی‌سینما

یادداشت / المیرا ندائی

2 دقیقه مطالعه
سینمای ایران / یادداشت ها
روز ملی سینمای بی‌سینما
امروز در تقویم رسمی این سرزمین نامی نشسته است؛ روز ملی سینما. چه ترکیب متناقضی! روزی برای چیزی که دیگر وجود ندارد، برگزاری جشن برای روحی که سال‌هاست از کالبد بیرون رانده شده. سینمای این روزها، نه ملی است و نه مردمی؛ فقط سینمای نهادها و اداره‌هاست، سینمای فرم‌های اداری و بخشنامه‌ها، سینمای بودجه‌های رانتی و صندلی‌های سفارشی. چه طنزی تلخ‌تر از این(؟) که سینما را، که هنر دیدن و شنیدنِ قلب یک ملت است، به بازاری مکاره بدل کرده‌اند؛ بازاری که در آن بلیت‌ها نه برای دیدن رویا، که برای دیدن ابتذال و دست آخر، پر شدن جیب عده‌ای و انباشت حساب‌های بانکی برخی، جابه‌جا می‌شوند. سالن‌ها پرند، اما نه از عشق به تصویر، بلکه از عطش سرگرمی‌های فوری. پرده‌ها روشن‌اند، اما نوری که بر ما می‌تابد، نه روشنایی از حقیقت کهذتنها بازتاب پول، تبلیغ و مروج مناسبات است. مسئولان فرهنگی، با ژست پدرانه، مدام از حمایت سخن می‌گویند. اما این حمایت چیزی جز به محاصره درآوردن نیست؛ محاصره خلاقیت، محدود کردن اندیشه، خفه کردن نفس آن‌هایی که هنوز رؤیای «سینما» در سر دارند. در عوض، درهای گشوده همیشه برای نورچشمی‌هاست؛ همان‌ها که با یک امضا، یا یک تلفن، فیلم‌شان را می‌سازند بی‌آنکه حتی برای چیدن یک قاب از نماهای فیلم، خونِ دلی خورده باشند. بگذاریم رک و بی‌پرده بگوییم: ما امروز روز ملی سینما را جشن نمی‌گیریم؛ ما امروز بر مزار سینمایی ایستاده‌ایم که هرگز به معنای واقعی کلمه متولد نشد. سینمایی که اگر ملی بود، باید انعکاس رنج‌ها و شادی‌های مردمش می‌بود، نه پژواک صدای محل‌هایی که بودجه می‌دهند و اطاعت می‌خواهند! شاید روزی دوباره سینما از زیر آوار ابتذال بیرون آورده شود؛ اما امروز، در این تقویمِ معیوب، چیزی برای جشن نیست. فقط فرصتی‌ست برای پرسیدن از خود که، «سینما را به چه بهایی فروختند و در عوض، چه به دست آوردند…؟!