نگاهی به نمایش «مادر»؛
احیای پیکر محتضر جامعه در آینهای از گروتسک و کابوس
5 دقیقه مطالعه
تئاتر

نمایشنامه «مادر» اگرچه در سطح ایدهآل خود حامل ظرفیتهای نمادین گستردهای است و میتواند بهعنوان یک متنی بینارشتهای مورد تحلیل قرار گیرد، اما در اجرا دچار نقصانهایی شده است.
به گزارش ایرنا، نمایش «مادر» به نویسندگی و کارگردانی حسین اناری، تلاشی است در عبور از فرمهای متعارف روایت و ورود به ساحت ناخودآگاه جمعی.
اناری در این اثر، نه در پیِ بازگویی داستانی کلاسیک با مختصات علت و معلولی است و نه کوششی برای بازآفرینی درامهای متداول میکند؛ بلکه بر آن است تا از دل فروپاشی مفاهیم و از درون زوالِ ساختارهای ذهنی، پرسشی بنیادین را پیش بکشد: در جهانی که بدن پدر (به مثابه میراث، تاریخ، یا ساختار جامعه) در احتضار است، آیا فرزندان میتوانند جان تازهای به آن بدمند؟
در این اثر، آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، نه داستان به معنای روایی آن، بلکه وضعیتهای نمایشی و ساختن تصاویری است که بافتی از تعلیق، انتظار و اضطراب را بر صحنه جاری میسازد. اناری با بهرهگیری از تمهیدات اجرایی گروتسک و سورئال، فضایی خلق میکند که نه تنها به تماشاگران اجازه نمیدهد در حاشیه امن تماشای صرف بنشینند، بلکه آنها را درگیر موقعیتی میکند که بیوقفه در حال لغزش و تغییر است؛ جهانی که هر لحظه در آستانهی انهدام کامل قرار دارد.
زبان بدن به جای زبان کلام
از نقاط برجسته کارگردانی اناری، استفاده آگاهانه از زبان بدن و فاصلهگیری عامدانه از دیالوگمحوری است. حرکتهای پرسوناژها در «مادر»، در بیشتر دقایق، دارای فرمی اغراقشده و گاه عصبیاند که نه برای انتقال معنا به شیوه مستقیم، بلکه برای تشدید فضای کابوسگون و خلق ریتمی ناآرام به کار گرفته شدهاند. این شیوه، هرچند برای مخاطب کمحوصله ممکن است گیجکننده یا حتی طردکننده باشد، اما برای بینندهای که خود را در دل این تجربه رها میکند، دریچهای به جهان ذهنی شخصیتها میگشاید.
فضاسازی؛ جغرافیای فراموشی و انحلال
طراحی صحنه نمایش بهدرستی از کلیشههای واقعگرایانه فاصله گرفته و به سمت فضاسازی ذهنی و تأثیرگذار پیش میرود. اناری موفق شده است با استفاده از عناصر مینیمال اما هوشمندانه، فضایی خلق کند که همزمان دوگانهی «واقعیت/وهم» را در خود جای داده است. دیوارهایی که با کاشی پوشانده شدهاند و بهجای آنکه نشانی از استحکام و دوام باشند، در دل خود حسی از زوال و پوسیدگی را منتقل میکنند. این طراحی، بهخصوص در سکانسهای پایانی که تصاویر ویدئویی (هرچند از نظر تکنیکی با اشکال مواجه شد) بر آنها تابیده میشود، میتوانست کارکردی استعاری از لایههای ناپیدای تاریخ و حافظه جمعی داشته باشد.
بازیگری؛ شکستن مرزهای فردیت بهسود همآوایی جمعی
یکی از نقاط قوت نمایش «مادر» در اجرای همگن گروه بازیگران نهفته است. جلیل محمودی، رضا محسنی، پوریا احمدی و ماهور میرزانژاد، بهجای آنکه در پیِ برجستهسازی فردیِ نقشهای خود باشند، در سطحی کلنگر و مبتنی بر گروهگرایی عمل میکنند. این انتخاب کارگردان در هدایت بازیگران، در خلق حس جمعیِ تلاش و تقلا برای نجات، بسیار مؤثر است. با این حال، برخی لکنتهای اجرایی و افت ریتم در لحظاتی از اجرا، سبب شد تا برخی سکانسها از انسجام لازم فاصله بگیرند و ضربهای به ریتم کلی نمایش وارد شود.
طراحی نور و صدا؛ مرزهای شنیداری و دیداریِ یک کابوس
نقش طراحی نور در «مادر» فراتر از یک عنصر تکنیکی است؛ نور در این نمایش، گویی خود به یک شخصیت تبدیل میشود. بازی با سایهها و استفاده از نورهای موضعیِ خشن، در لحظاتی کیفیتی جراحیگونه پیدا میکند؛ گویی نور قصد دارد لایههایی از واقعیت را بزداید و زخمهای پنهان شده را عریان کند. در مقابل، طراحی صدا و موسیقی، با آنکه در چند بخش دچار ضعف در انتخاب بافت صوتی و تنظیمات ولوم بود، اما در مجموع توانسته بود به خلق فضای صوتیِ شکننده و ناآرام کمک کند.
متن نمایش؛ زبان استعاره در برابر تنگنای اجرا
نمایشنامه «مادر» اگرچه در سطح ایدهآل خود حامل ظرفیتهای نمادین گستردهای است و میتواند بهعنوان یک متنی بینارشتهای مورد تحلیل قرار گیرد، اما در اجرا دچار نقصانهایی شده است. برخی از تصاویر و کنشهای نمایشی که در متن بهعنوان بسترهای عمیق استعاری حضور دارند، در اجرا یا بهدرستی ترجمه نشدهاند و یا به دلیل محدودیتهای فنی و اجرایی، کارکرد روایی و مفهومیشان را از دست دادهاند.
جمعبندی: تجربهای برای مخاطب جسور
«مادر» بیش از آنکه نمایشی برای سرگرمکردن یا روایتگری خطی باشد، یک تجربه زیستی است؛ تجربهای که مخاطب را دعوت میکند به فراموشکردن انتظارهایش از تئاتر کلاسیک و فرو رفتن در جهانی که در مرز میان رویا و کابوس، ایستاده است. اناری در این اثر، جسارت به خرج داده و تلاشی درخور برای احیای بدنِ محتضر نمایش در بستری از فرمهای آوانگارد انجام داده است. گرچه اجرای او در بخشهایی از دقت و انسجام دور میشود، اما روح تجربهگرایی و میل به شکستن قواعد، همچنان در تار و پود این اثر جاری است.
«مادر» تئاتری برای مخاطب عام نیست؛ بلکه دعوتنامهای است برای آنان که در جستجوی تجربههای ناب و متفاوت در هنر نمایش هستند. تلاشی است برای زندهکردن یک پیکر در حال زوال، که فارغ از نتیجه نهاییاش، در ذات خود ارزشی والا دارد.