خانه سینما از «خانه‌ی همه سینماگران» به «باشگاه یک گروه خاص» تبدیل نشود

از همزیستی صنفی تا هژمونی گروهی؛ خانه سینما در بزنگاه!

یادداشت / المیرا ندائی

5 دقیقه مطالعه
سینمای ایران
از همزیستی صنفی تا هژمونی گروهی؛ خانه سینما در بزنگاه!
خانه سینما از بدو تأسیس به عنوان «خانه اصناف سینمایی» تعریف شد؛ یعنی نهادی چندصدایی که قرار است بازتاب‌دهنده‌ی طیف متنوعی از گرایش‌ها، سلایق و دیدگاه‌های سینماگران باشد. اگر این نهاد به دست گروهی محدود با یک طرز تفکر واحد بیفتد، بدون شک مشکلاتی جدی پدید خواهند آید. ۱. از بین رفتن تنوع صنفی و فکری: سینمای ایران مجموعه‌ای متکثر است از فیلمسازان مستقل و هنری تا کارگردانان سینمای بدنه و تجاری. اگر فقط یک نگاه خاص (مثلاً سیاسی، مذهبی، تجاری یا نخبه‌گرایانه) بر خانه سینما حاکم شود، گروه‌های دیگر احساس طردشدگی خواهند کرد. نتیجه این نگاه خاص، بروز شکاف میان صنوف، ایجاد نارضایتی، و حتی خروج برخی از اعضا از جمع خانه سینما خواهد بود. ۲. تبدیل شدن خانه سینما به ابزاری ایدئولوژیک: خانه سینما ذاتاً باید غیرسیاسی و صرفاً صنفی باشد، اما در چنین شرایطی ممکن است به ابزار تبلیغی یا ابزاری برای تثبیت منافع فکری ـ سیاسی یک جریان تبدیل شود. این وضعیت، استقلال صنفی را مخدوش می‌کند و خانه سینما به جای نمایندگی بدنه سینماگران، تنها تبدیل به صدای یک جناح خاص خواهد شد. ۳. تبعیض در حمایت و توزیع منابع: بیمه، رفاه، جشن‌ها، کمک‌های مالی یا معرفی‌های بین‌المللی، اگر براساس وفاداری به آن ایدئولوژی تقسیم شوند، عدالت صنفی قطعأ از بین خواهد رفت؛ گروه‌های مستقل یا منتقد از منابع حمایتی محروم خواهند شد، در حالی که نزدیکان جریان حاکم امتیاز مضاعف خواهند گرفت. ۴. انسداد خلاقیت و سانسور درونی: وقتی تنها یک نگاه ایدئولوژیک مرجع باشد، ناخواسته خودسانسوری صنفی شکل می‌گیرد. فیلمسازان برای جلب حمایت یا پرهیز از حذف شدن، به تولید آثاری می‌پردازند که مطابق همان خط‌مشی باشد. این روند در بلندمدت، به کاهش تنوع موضوعی و سبک‌های سینمایی منجر می‌شود. ۵. بحران مشروعیت و نمایندگی: خانه سینما طبق اساسنامه باید «نماینده صنوف» باشد. اگر همه بدانند که فقط یک گرایش بر آن مسلط است، مشروعیت این نهاد در چشم سینماگران از بین می‌رود. دولت یا نهادهای فرهنگی هم ممکن است آن را جدی نگیرند، چون به جای یک نماینده صنفی، یک «لایه‌ی سیاسی یا ایدئولوژیک خاص» تلقی خواهد شد. ۶. تقابل و چنددستگی درونی: جریان‌های بیرون‌مانده احتمالاً خانه‌های موازی یا تشکل‌های جدید تأسیس می‌کنند که نتیجه آن چندپارگی صنفی، کاهش توان چانه‌زنی و تضعیف قدرت سینماگران در برابر دولت و نهادهای بالادستی خواهد بود. ۷. تأثیر بر حافظه فرهنگی و جشن‌ها: حتی جشن خانه سینما یا جوایز صنفی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. فیلم‌ها و افراد نزدیک به ایدئولوژی حاکم بیشتر دیده می‌شوند. کارهای متفاوت یا منتقدانه حذف یا نادیده گرفته می‌شوند. در نتیجه، اعتبار حرفه‌ای این رویدادها به شدت پایین می‌آید. بیایید سه سناریوی فرضی را در نظر بگیریم چنانچه خانه سینما تحت سلطه‌ی یک ایدئولوژی خاص قرار گیرد، چه اتفاقی هواهد افتاد! در هر یک از این سه سناریو نشان می‌دهم چه اتفاقاتی برای بدنه سینما و جایگاه خانه سینما روی خواهد داد. سناریوی اول: سلطه‌ی «ایدئولوژی هنری و نخبه‌گرا»: مدیران خانه سینما فقط سینمای جشنواره‌ای و هنر ـ تجربه را ارزشمند تلقی خواهند کرد. در جشن خانه سینما، فقط از فیلم‌های روشنفکری و تجربی تقدیر خواهد شد و حمایت‌های صنفی و معرفی به جشنواره‌های خارجی منحصر به همین گروه خواهد شد. پیامدها: فیلمسازان بدنه و تجاری احساس طردشدگی خواهند کرد. سینمای عامه‌پسند که بخش بزرگی از اقتصاد سینما را تأمین می‌کند، بدون پشتیبانی صنفی خواهد ماند، و شکاف «روشنفکر ـ بدنه» شدیدتر خواهد شد، و در نهایت خانه سینما به «باشگاه نخبه‌گرایان» تبدیل خواهد شد. سناریوی دوم: سلطه‌ی «ایدئولوژی تجاری و بدنه»: همه‌چیز در خانه سینما حول فروش، گیشه و ستاره‌ها خواهد چرخید. جشن خانه سینما بیشتر شبیه به جشنواره‌ی پرفروش‌ترین‌ها خواهد شد، و بودجه‌های رفاهی و حمایتی هم به سمت صنوف پرپول (بازیگران و تهیه‌کنندگان تجاری) سرازیر خواهد شد. پیامدها: سینمای هنری و مستقل منزوی خواهد شد و امکان معرفی جهانی‌اش کاهش خواهد یافت. چهره‌ی خانه سینما در خارج از کشور به‌عنوان یک نهاد صرفاً بازاری دیده خواهد شد، و کارگردانان و فیلمسازان مستقل شاید عطای خانه را به لقایش ببخشند و سراغ نهادهای کوچک‌تر و مستقل‌تر بروند. سناریوی سوم: سلطه‌ی «ایدئولوژی سیاسی ـ حکومتی»: مدیران خانه سینما از سوی یک جریان سیاسی نزدیک به حاکمیت انتخاب خواهند شد. جشن‌ها و رویدادها در راستای تبلیغ آن سیاست فرهنگی برگزار خواهند شد، و حمایت‌های صنفی مشروط به «وفاداری» یا «همسویی سیاسی» خواهد بود. پیامدها: استقلال صنفی از بین خواهد رفت؛ خانه سینما عملاً به یک بازوی فرهنگی دولت یا یک جریان خاص تبدیل خواهد شد. بخش بزرگی از سینماگران مستقل یا منتقد از خانه فاصله خواهند گرفت، و در نهایت مشروعیت داخلی و بین‌المللی خانه سینما ضربه می‌خورد. تجربه‌ی واقعی این وضعیت همان بود که در تعطیلی سال ۱۳۹۰–۱۳۹۲ شاهد آن بودیم. فشار سیاسی می‌تواند نهاد را کاملاً فلج کند. خانه سینما در هر سه سناریو به جای چندصدایی صنفی، به یک تریبون انحصاری تبدیل می‌شود. در حالت هنری، انزوای بدنه و اقتصادی. در حالت تجاری، انزوای هنری و بین‌المللی. در حالت سیاسی، انزوای کل سینماگران مستقل و بحران مشروعیت. خانه سینما زمانی می‌تواند قدرتمند و مؤثر باشد که مانند یک تشکل و نظام پلورالیستی (چندصدایی) عمل کند. قدرت گرفتن این تشکل در سایه فعالیت جمعی محدود با یک ایدئولوژی واحد، منجر به: حذف صداهای مخالف، تبعیض در حمایت‌ها، کاهش مشروعیت، و تضعیف قدرت جمعی سینماگران خواهد شد. به بیان ساده: از «خانه‌ی همه سینماگران» به «باشگاه یک گروه خاص» تبدیل می‌شود.